دکترین مقاومتی؛ ضرورت تغییر پارادایم سیاست خارجی جمهوری اسلامی
۱. وضعیت موجود در دیپلماسی ایران
دیپلماسی فعلی جمهوری اسلامی ایران، همچنان در چارچوب «برجام» دنبال میشود. این سیاست سه رکن اصلی دارد:
-
استیصال: این باور که کشور در همه عرصهها (اقتصادی، امنیتی، سیاسی) قفل شده و تنها راه نجات، رفع تحریمهای آمریکا است.
-
امکان توافق با آمریکا: این فرض که اگر ایران بخشی از خواستههای آمریکا را بپذیرد، میتوان به توافقی «برد ـ برد» رسید.
-
اعتماد به آمریکا: این گمان که آمریکا پای توافقات میماند، حتی اگر ایران سهم خود را نقداً انجام دهد.
این سه مؤلفه، بنیان سیاست خارجی برجامی را شکل میدهد که هماکنون نیز پیگیری میشود.
۲. نقد دکترین برجامی
این رویکرد با ایرادهای اساسی روبهرو است و تجربه گذشته نیز ناکامی آن را نشان داده است:
الف) نقد نظریه استیصال
ادعای فلج بودن ایران در اثر تحریمها، نادرست است. شواهد فراوانی گواه این است که جمهوری اسلامی، علیرغم فشارها، توانسته است پیشرفتهای بزرگی داشته باشد:
-
ارسال ماهواره به فضا،
-
پیشرفت چشمگیر در صنایع هستهای،
-
توسعه زیرساختهای خدماتی (راه، گاز، برق، اینترنت) با پوشش بیش از ۹۰ درصد،
-
خودکفایی در حوزههایی چون نفت، پزشکی و داروسازی،
-
ایجاد قدرت نظامی بازدارنده که حتی ابرقدرتها از آن بیم دارند.
این دستاوردها نشان میدهد که نظریه «فلج شدن ایران» تصویری غیرواقعی است. مشکلات اصلی کشور، بهویژه اقتصادی، ناشی از بیماریهای مزمن مدیریتی و ساختاری است، نه صرفاً تحریمها. حتی رفع تحریمها هم فقط مسیر واردات کالا را باز میکند، بیآنکه به ریشه مشکلات بپردازد.
ب) نقد امکان توافق شرافتمندانه با آمریکا
خواستههای آمریکا آشکار و غیرقابل پذیرشاند:
-
نابودی توان هستهای ایران،
-
محدودسازی توان دفاعی و بازدارندگی،
-
تسلیم در برابر رژیم صهیونیستی و رها کردن مقاومت اسلامی در منطقه.
چنین شروطی در عمل به معنای تبدیل ایران به یک «گاو شیرده» منطقهای است. در نتیجه، توافق «برد ـ برد» با آمریکا سرابی بیش نیست.
ج) نقد اعتماد به آمریکا
تجربه برجام و پاره شدن آن روی آنتن زنده توسط رئیسجمهور آمریکا کافی است تا نشان دهد که اعتماد به واشنگتن سادهلوحانه است. آمریکا حتی به نزدیکترین متحدانش نیز وفادار نیست. از نمونهها:
-
خیانت به قطر با وجود قراردادهای میلیاردی،
-
خلف وعده در اوکراین، کانادا و استرالیا.
اعتماد به چنین کشوری و حتی پیشپرداخت تعهدات (مانند تجربه برجام) اقدامی ناموجه و زیانبار است.
در نتیجه، مبانی دکترین برجامی سراسر نادرست و غیرواقعبینانه است و ادامه آن منافع ملی ایران را تهدید میکند.
۳. ضرورت تغییر پارادایم؛ دکترین مقاومتی
با توجه به نارساییهای سیاست برجامی، نیاز به یک دکترین تازه برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی اجتنابناپذیر است. این دکترین، «دکترین مقاومتی» نامیده میشود که بر چند اصل استوار است:
-
اعتماد به توان ملی: ایران فلج نیست؛ بلکه با مدیریت مقاومتی میتواند تحریمها را کماثر و در بلندمدت بیاثر سازد. مدیریت سه حوزه کلیدی نفت، کشاورزی و پول ملی باید تحت نظارت شورای عالی امنیت ملی تقویت شود.
-
رد سراب مذاکره شرافتمندانه با آمریکا: دشمنی آمریکا با استقلال کشورها ذاتی است و سر استقلال قابل معامله نیست.
-
بیاعتمادی به تعهدات غرب: هر توافقی باید پلکانی و با ضمانتهای عملی پیش برود.
-
انفجار فرصتها: فشارها نه محدودیت مطلق بلکه فرصتی برای نوآوری، اتکا به توان داخلی و ارتقای جایگاه منطقهای است.
-
توکل به خداوند و پایبندی به ارزشهای دینی: این اصل پشتوانه معنوی سیاست مقاومتی است.
۴. اقدامات عملی در چارچوب دکترین مقاومتی
الف) پرونده هستهای
-
توقف کامل همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی جز در زمینه نیروگاه بوشهر،
-
تعلیق تعهدات داوطلبانه در چارچوب NPT،
-
بازنگری سیاست هستهای توسط شورای عالی امنیت ملی و تدوین برنامه توسعه متناسب با شرایط جدید،
-
پیگیری حقوقی خسارات ناشی از حملات نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای.
ب) مشروعیتسنجی در روابط خارجی
-
هیچ کشوری (از جمله آمریکا) حق ندارد درباره مسائل داخلی ایران شرط بگذارد.
-
پاسخگویی ایران صرفاً به سازمان ملل و نهادهای تخصصی آن، با حفظ استقلال، مشروع و پذیرفته است.
ج) پایان برجام و مکانیزم ماشه
-
خروج آمریکا مرگ برجام را رقم زد و اصطلاح «۱+۴» فاقد وجاهت حقوقی است.
-
اروپا نیز حق استناد به مفاد برجام را ندارد.
-
جمهوری اسلامی نباید در برابر تهدیدهای «اسنپبک» امتیازی بدهد.
د) حمایت از مقاومت
دفاع از مقاومت اسلامی در منطقه، محور اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند. این امر بازدارندگی بیشتری در برابر تهدیدات ایجاد میکند و برخلاف ادعاها، احتمال جنگ را افزایش نمیدهد؛ بلکه ضعف است که حمله دشمن را تشویق میکند.
هـ) میدانهای جدید دیپلماسی
-
مبارزه با تروریسم سازمانیافته دول غربی: طرح موضوع ترور دانشمندان و فعالان علمی در مجامع بینالمللی، یونسکو و سازمان همکاری اسلامی.
-
مبارزه با انحصار علمی: جلوگیری از مونوپولی آمریکا و غرب در حوزههایی چون هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و مخابرات.
-
حقوق بشر: افشای نقض آزادی بیان و سرکوب مخالفان رژیم صهیونیستی در آمریکا و اروپا.
این حوزهها میتوانند ظرفیتهای گستردهای برای دیپلماسی فعال و مقاوم ایران فراهم کنند.
جمعبندی
دکترین برجامی دیگر پاسخگوی شرایط ایران نیست و ادامه آن تهدیدی جدی برای منافع ملی محسوب میشود. «دکترین مقاومتی» با تکیه بر توان ملی، مدیریت هوشمندانه، رد اتکا به آمریکا و بهرهگیری از فرصتهای ناشی از فشارها، میتواند تراز تازهای برای سیاست خارجی ایران ترسیم کند. تنها با این تغییر پارادایم است که کشور میتواند استقلال خود را حفظ کرده و منافع ملی را در برابر دشمنان صیانت نماید.
