سدسازی های بیرویه و چاه های غیرمجاز؛ زخم کهنه ی بحران آب و ریزگردها در ایران
مقدمه
ایران، سرزمینی که روزگاری به واسطه ی قنات ها و مدیریت هوشمندانه ی آب به تمدنی درخشان تبدیل شد، امروز در چنبره ی بحرانی چندلایه گرفتار شده است: سدسازی های بیرویه، حفر چاه های غیرمجاز، و ریزگردهایی که نفس شهروندان را به شماره انداخته اند. این بحران ها تصادفی نیستند؛ آنها زاییده ی دهه ها بی تدبیری، نگاه کوتاه مدت به منابع طبیعی، و حکمرانی آشفتهی آب هستند. در این میان، صدای اندیشکده های تخصصی بلند شده که هشدار میدهند: ادامهی این روند، ایران را به سرزمینی غیرقابل سکونت تبدیل خواهد کرد.
سدسازی؛ نابودی اکوسیستم ها در نام توسعه
پروژه های سدسازی، که زمانی نماد پیشرفت و آبادانی تلقی می شدند، امروز به عاملی برای نابودی حیات تبدیل شدهاند. رودخانه های بزرگی مانند کارون و زاینده رود که زمانی شریانهای حیات مناطق جنوبی و مرکزی ایران بودند، اکنون به جویبارهایی خشک یا آلوده بدل شدهاند. کاهش جریان آب به پایین دست، نهتنها تالاب ها را خشک کرده، بلکه خاکهای رسوبی این مناطق را در معرض بادهای سهمگین قرار داده است. نتیجهی این فرآیند، تولد کانونهای جدید ریزگردها است که هر سال بر دامنه و شدتشان افزوده میشود.
چاه های غیرمجاز؛ زخمی که زمین را می بلعد
در سایه ی بی توجهی به قوانین و نظارت ضعیف، حفر چاه های غیرمجاز به اپیدمیی تبدیل شده که آبهای زیرزمینی را به سرعت تخلیه میکند. این چاه ها، که عمدتاً برای کشاورزی غیراصولی و صنایع پرآبخواه حفر میشوند، نه تنها سفره های آب را می خشکانند، بلکه زمین را به سوی فرونشست سوق می دهند. فرونشست، پدیده ای خاموش اما مرگبار، تنها به شکافتن زمین محدود نمیشود؛ کاهش رطوبت خاک در اثر خشکی لایه های زیرین، خاک را مستعد فرسایش بادی کرده و به تولید ریزگردها دامن میزند.
حکمرانی آب؛ بازیگران بیشمار، مسئولیت های پراکنده
نظام حکمرانی آب در ایران، به جای آنکه راه گشا باشد، خود به بخشی از مشکل تبدیل شده است. وزارت نیرو، سازمان محیطزیست، وزارت جهاد کشاورزی و دهها نهاد محلی و استانی، هر یک بخشی از مدیریت آب را برعهده دارند، اما هی چیک پاسخگوی کلیت بحران نیستند. این پراکندگی، زمینه ی فساد در صدور مجوزهای غیرقانونی برای سدسازی و حفر چاه را فراهم کرده است.
-
پیشنهاد: ایجاد یک شورای عالی آب با اختیارات فرابخشی، متشکل از نمایندگان تمام نهادهای مرتبط، جامعهی علمی، و سازمانهای مردمنهاد، تنها راه خروج از این آشفتگی است.
ریزگردها
ریزگردها دیگر پدیده ای صرفاً طبیعی یا منطقه ای نیستند؛ آنها بازتابی از مدیریت نادرست داخلی هستند. تالاب هورالعظیم، که روزگاری نقش فیلتری طبیعی در برابر گردوغبار داشت، امروز خود به یکی از کانون های اصلی تولید ریزگرد تبدیل شده است. این چرخه ی معیوب، حاصل مستقیم سیاسته ایی است که حق آبه ی تالابها را به پای سدها و چاه ها قربانی کرده اند.
راهکارها؛ از اندیشه تا عمل
۱. بازتعریف حکمرانی آب:
-
تبدیل آب به «میراث ملی» در قانون اساسی و ممنوعیت هرگونه بهره برداری خارج از چارچوب های پایدار.
-
ایجاد بانک اطلاعاتی یکپارچه ی منابع آب با مشارکت اندیشکده ها و دانشگاه ها.
۲. جنگ واقعی با چاه های غیرمجاز:
-
تشکیل یگانهای ویژهی محیط زیستی با اختیارات قضایی برای پلمب چاه ها.
-
ارائه ی طرح های جایگزین معیشتی به کشاورزان برای کاهش وابستگی به آب های زیرزمینی.
۳. احیای اکوسیستم ها؛ تنها راه مهار ریزگردها:
-
اجرای پروژه های آبخیزداری و کشت گیاهان بومی در حاشیه ی تالاب های خشک شده.
-
استفاده از دیپلماسی محیط زیست برای جلب مشارکت کشورهای همسایه در مهار کانونهای فرامرزی.