Image Description

اساس تحول باید بر «ملاحظه عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود که آرمان‌های اساسی مهمترین آنهاست(مقام معظم رهبری مدظله العالی).

حکمرانی طلا

حکمرانی طلا در عصر پیچیدگی: از ذخایر ملی تا تصمیم‌سازی هوشمند

طلا در دنیای امروز تنها یک فلز گران‌بها نیست؛ بلکه مؤلفه‌ای راهبردی در قدرت ملی، ثبات اقتصادی و استقلال مالی کشورها محسوب می‌شود.

تاریخ:1404/07/18

عکس اطلاعیه

سیدعلی موسوی

پژوهشگر حوزه حکمرانی:

حکمرانی طلا در عصر پیچیدگی: از ذخایر ملی تا تصمیم‌سازی هوشمند

طلا در دنیای امروز تنها یک فلز گران‌بها نیست؛ بلکه مؤلفه‌ای راهبردی در قدرت ملی، ثبات اقتصادی و استقلال مالی کشورها محسوب می‌شود. در نظام مالی جهانی که بخش عمده‌ای از مبادلات بر پایه‌ی دلار و ارزهای غربی انجام می‌گیرد، طلا به ابزاری برای حفظ ارزش، مقابله با تحریم‌ها و تقویت اعتماد عمومی تبدیل شده است. در واقع، طلا نه صرفاً کالایی اقتصادی، بلکه نوعی دارایی حکمرانی است؛ دارایی‌ای که با امنیت ملی، سیاست ارزی، دیپلماسی مالی و توسعه پایدار پیوند مستقیم دارد.

در ایران نیز طلا نقش حساسی در مدیریت نقدینگی، تنظیم بازار ارز و ایجاد حس اعتماد در میان مردم دارد. با این حال، بخش قابل‌توجهی از زنجیره ارزش طلا ـ از استخراج تا پالایش، توزیع و صادرات ـ هنوز درگیر نبود شفافیت، تعدد متولیان و ضعف داده‌های حکمرانی است. هنگامی که طلا بدون راهبرد واحد و هماهنگی نهادی اداره می‌شود، سیاست‌های آن نه‌تنها بازدهی اقتصادی ندارد بلکه می‌تواند موجب نوسانات ارزی، فرار سرمایه و حتی بی‌اعتمادی عمومی شود. از این رو، گذار از حکمرانی سنتی طلا به حکمرانی هوشمند، ضرورتی حیاتی برای اقتصاد ملی است.

بررسی تجربه کشورها نشان می‌دهد که هر یک بر اساس ساختار اقتصادی و اهداف ژئوپلیتیکی خود، مدل متفاوتی از حکمرانی طلا را در پیش گرفته‌اند. چین نمونه‌ای از حکمرانی متمرکز و داده‌محور است؛ این کشور با ملی‌سازی معادن طلا، توسعه زنجیره پالایش داخلی و نظارت مستقیم بانک خلق چین بر بازار طلا، توانسته است بزرگ‌ترین تولیدکننده و مصرف‌کننده طلا در جهان شود. سیاست پکن بر پایه‌ی انباشت ذخایر، جلوگیری از خام‌فروشی و استفاده از طلا برای کاهش وابستگی به دلار بنا شده است. روسیه نیز پس از تحریم‌های مالی گسترده، سیاستی مشابه را اتخاذ کرد و با افزایش سریع ذخایر طلای خود و ایجاد شبکه صادراتی مستقل، از طلا به عنوان سپری در برابر تحریم‌ها استفاده کرد؛ مدلی که در ادبیات اقتصاد سیاسی از آن با عنوان «طلای ضدتحریم» یاد می‌شود.

در سوی دیگر، هند با توجه به جایگاه فرهنگی طلا در زندگی مردم، سیاستی مشارکتی و اجتماعی را دنبال کرده است. دولت هند با اجرای طرح «Gold Monetization Scheme» تلاش کرده طلای خانگی را به نظام مالی رسمی جذب کند تا هم ذخایر ملی افزایش یابد و هم از حجم واردات بکاهد. ترکیه نیز با سیاستی هوشمندانه، بخشی از ذخایر بانکی خود را بر پایه طلا نگهداری می‌کند و از آن برای کنترل تورم و مدیریت نقدینگی بهره می‌برد. در این کشور، مردم تشویق می‌شوند تا طلای خانگی خود را در قالب سپرده طلا به بانک‌ها بسپارند تا در عین حفظ دارایی، در اقتصاد ملی نیز مشارکت کنند.

در جهان غرب، ایالات متحده همچنان بزرگ‌ترین دارنده ذخایر طلای رسمی جهان است، هرچند از دهه ۱۹۷۰ به بعد طلا از پشتوانه رسمی دلار خارج شده است. با این حال، همین ذخایر نقش سیاسی و نمادین دارند و ستون اعتماد به دلار را حفظ می‌کنند. در آفریقای جنوبی، سیاست‌ها بیش از آن که اقتصادی باشند، اجتماعی‌اند. این کشور تلاش کرده است از درآمد معادن طلا برای توسعه مناطق فقیرنشین و جبران نابرابری‌های تاریخی استفاده کند تا طلا به ابزار عدالت اجتماعی بدل شود.

جمع‌بندی این تجربه‌ها نشان می‌دهد که طلا، صرف‌نظر از موقعیت جغرافیایی و سطح توسعه کشور، در همه جا یک ابزار حکمرانی ملی است. کشورهایی که طلا را در چارچوب سیاستی هوشمند و بین‌نهادی اداره کرده‌اند، توانسته‌اند از آن برای تقویت استقلال مالی، ثبات بازارها و قدرت دیپلماتیک بهره ببرند. بر همین اساس، پیشنهاد می‌شود ایران نیز مسیر مشابهی را با رویکردی داده‌محور و چندبخشی دنبال کند. نخستین گام، تشکیل شورای عالی طلا برای هماهنگی میان بانک مرکزی، وزارت صنعت، گمرک، سازمان مالیات و بورس کالاست تا تصمیمات پراکنده به سیاست واحد ملی تبدیل شود. دوم، ایجاد «مرکز داده ملی طلا» به‌منظور ثبت، رصد و تحلیل تمام فعالیت‌های مرتبط با استخراج، معاملات و ذخایر طلاست. این مرکز می‌تواند با بهره‌گیری از فناوری‌های نو مانند بلاک‌چین، شفافیت زنجیره تأمین را تضمین کند. سوم، پیوستن به استانداردهای بین‌المللی نظیر LBMA، برای اعتباربخشی به طلای ایران در بازار جهانی ضروری است. چهارم، توسعه ابزارهای مالی مانند اوراق طلا و صندوق‌های کالایی در بورس، که موجب جذب نقدینگی سرگردان و کاهش فعالیت‌های سفته‌بازانه خواهد شد.

در سطح کلان، سیاست حکمرانی طلا باید با سیاست‌های ارزی و صنعتی هم‌افزایی داشته باشد. حمایت از صنایع طلاسازی، کاهش خام‌فروشی، ایجاد ارزش افزوده داخلی و ارتقای جایگاه صادراتی مصنوعات طلا، بخشی از این نگاه جامع است. همچنین افزایش ذخایر طلای بانک مرکزی، به‌ویژه در قالب دارایی‌های غیردلاری، می‌تواند سپر مالی کشور در برابر بحران‌های ارزی باشد.

در نهایت، اندیشکده‌های حکمرانی نقش بی‌بدیلی در پشتیبانی فکری، تحلیلی و داده‌ای از این سیاست‌ها دارند. این نهادها با تلفیق دانش اقتصادی، تحلیل ژئوپلیتیکی و فناوری داده، می‌توانند پل میان سیاست و واقعیت باشند؛ یعنی همان نقطه‌ای که تصمیم درست، از فهم عمیق داده و تجربه جهانی برمی‌خیزد. حکمرانی هوشمند در حوزه طلا، صرفاً به معنای کنترل قیمت یا ذخایر نیست، بلکه به معنای استفاده از طلا به‌عنوان ابزار سیاست‌سازی ملی، تقویت اعتماد عمومی، افزایش استقلال مالی و جهت‌دهی به اقتصاد آینده‌نگر است.

در دنیایی که پول دیجیتال و رمزارزها به‌سرعت در حال گسترش‌اند، طلا همچنان زبان مشترک ثبات، امنیت و اعتماد است. ایران می‌تواند با اتخاذ الگوی حکمرانی داده‌محور، شفاف و هوشمند در حوزه طلا، ضمن حفظ منافع اقتصادی، پایه‌های استقلال پولی و مالی خود را مستحکم‌تر کند. چنین رویکردی، همان چیزی است که اندیشکده‌های حکمرانی هوشمند باید به‌عنوان خوراک فکری و راهبردی، در اختیار نظام تصمیم‌سازی کشور قرار دهند — تا طلا نه فقط پشتوانه ثروت، بلکه ستون خرد در حکمرانی ملی باشد.

 

واژگان:

حکمرانی طلا، سیاستگذاری طلا، ذخایر طلای بانک مرکزی، سیاست طلا در ایران، طلا در چین، سیاست طلای روسیه، بازار طلای هند، اندیشکده حکمرانی هوشمند، زنجیره ارزش طلا، حکمرانی داده‌محور، طلا و استقلال اقتصادی، حکمرانی اقتصادی هوشمند.