Image Description

اساس تحول باید بر «ملاحظه عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود که آرمان‌های اساسی مهمترین آنهاست(مقام معظم رهبری مدظله العالی).

گزیده سیاستی:

فرهنگ دانشگاهی و تغییرات آن در ایران

فرهنگ دانشگاهی در ایران دچار تغییراتی نگران‌کننده شده و نیازمند بازسازی بر مبنای استقلال علمی، اخلاق حرفه‌ای و مشارکت دانشگاهیان است. این تحلیل راهبردی، زمینه تدوین سیاست‌های بومی برای ارتقاء کیفیت فرهنگی و هویتی آموزش عالی کشور را فراهم می‌سازد.

تاریخ : 1404/01/26

عکس گزیده سیاستی

فرهنگ دانشگاهی

فرهنگ دانشگاهی یکی از ارکان اساسی نظام آموزش عالی و بستری بنیادین برای رشد علمی، تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص، و پیشرفت فرهنگی-اجتماعی در جوامع مدرن است. این فرهنگ، فراتر از مجموعه‌ای از ارزش‌ها و هنجارهای درون‌سازمانی، نقش کلیدی در شکل‌دهی به هویت علمی، کیفیت آموزش، و میزان مشارکت دانشگاه در حل مسائل جامعه ایفا می‌کند. در ایران، با وجود توسعه کمی آموزش عالی در دهه‌های اخیر، موضوع فرهنگ دانشگاهی کمتر به‌صورت جامع و نظام‌مند مورد واکاوی علمی و سیاستی قرار گرفته است. مقاله حاضر با تمرکز بر تحولات فرهنگ دانشگاهی در ایران طی بازه زمانی ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۴، تلاش می‌کند تا با نگاهی تحلیلی و تطبیقی، علل و زمینه‌های تغییر این فرهنگ را شناسایی و پیامدهای آن را در عرصه آموزش عالی بررسی کند. یافته‌های این پژوهش می‌تواند بستری برای بازاندیشی در سیاست‌های فرهنگی دانشگاه‌ها و ترسیم نقشه‌راهی برای ارتقاء کیفی و هویتی آموزش عالی کشور فراهم آورد. فرهنگ دانشگاهی، به‌عنوان یکی از خرده‌فرهنگ‌های نهادینه‌شده در بستر آموزش عالی، مجموعه‌ای از ارزش‌ها، هنجارها، باورها، نمادها و الگوهای رفتاری خاص است که تعاملات میان اعضای جامعه دانشگاهی را شکل می‌دهد و هویت جمعی این نهاد را تعریف می‌کند. این فرهنگ، اگرچه از فرهنگ‌های ملی، اجتماعی و سازمانی تأثیر می‌پذیرد، اما در عین حال، واجد ویژگی‌های منحصربه‌فردی است که آن را از دیگر نهادهای جامعه متمایز می‌سازد.

فرهنگ دانشگاهی به‌طور خاص بر اصولی چون استقلال فکری و نهادی، آزادی آکادمیک، عقلانیت انتقادی، پایبندی به اخلاق علمی، روحیه پرسشگری و نوآوری، و مسئولیت‌پذیری اجتماعی استوار است. در این فرهنگ، کنش‌گران دانشگاهی (اعم از استادان، دانشجویان، مدیران و کارکنان) نه صرفاً به‌عنوان عوامل اجرایی، بلکه به‌مثابه حاملان و بازتولیدکنندگان دانش، معنا، و ارزش‌های بنیادین شناخته می‌شوند. فرهنگ دانشگاهی نقشی دوگانه دارد: از یک سو بستر لازم برای تولید و بازتولید علم و معرفت را فراهم می‌کند، و از سوی دیگر، به مثابه نیروی محرکه‌ای برای اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در سطح کلان عمل می‌کند. اهمیت این فرهنگ در جوامعی مانند ایران، که با چالش‌های چندوجهی در آموزش عالی مواجه‌اند، دوچندان است؛ چراکه فرهنگ دانشگاهی می‌تواند پیشران یا مانع اصلی تحقق مأموریت‌های راهبردی دانشگاه باشد.

مطالعه در چهار حوزه کلی علمی انجام شده است:

  1. علوم انسانی
  2. علوم فنی و مهندسی
  3. علوم پزشکی
  4. علوم اجتماعی کاربردی

مهم‌ترین تغییرات شناسایی‌شده در فرهنگ دانشگاهی عبارتند از:

  • تضعیف استقلال علمی استادان و دانشجویان
  • افزایش نگاه ابزاری به آموزش و پژوهش
  • رشد فردگرایی علمی به‌جای همکاری‌های میان‌رشته‌ای
  • کاهش انسجام اخلاق حرفه‌ای در محیط دانشگاهی
  • افزایش فشارهای بوروکراتیک بر فرایند علمی

 

چالش‌ها و پیامدهای تغییر فرهنگ دانشگاهی

تغییرات فرهنگ دانشگاهی در ایران، گرچه در برخی جنبه‌ها با الزامات تحول اجتماعی و علمی همراه بوده، اما عمدتاً بدون برنامه‌ریزی منسجم و در نتیجه فشارهای بیرونی شکل گرفته است. این تغییرات ناهمگون و بعضاً غیرارادی، پیامدهای متعددی در سطوح آموزشی، نهادی و اجتماعی به‌همراه داشته‌اند که در ادامه تحلیل می‌شوند:

افت کیفیت آموزش و پژوهش

یکی از مهم‌ترین پیامدهای تغییرات فرهنگی، تضعیف انسجام معرفتی و افت کیفیت علمی در دانشگاه‌هاست. با تسلط گفتمان‌های اداری و کمی‌گرا، انگیزه برای فعالیت‌های علمی اصیل کاهش یافته و شاخص‌های صوری (مانند تعداد مقالات یا رتبه‌بندی‌ها) جای کیفیت و اثرگذاری واقعی را گرفته‌اند. این وضعیت به تکرار پژوهش‌های بی‌هدف، ضعف در روش‌شناسی، و کاهش قدرت حل مسئله منجر شده است.

کاهش نقش انتقادی و اجتماعی دانشگاه

نهاد دانشگاه، که به‌طور سنتی نقشی انتقادی، مستقل و اصلاح‌گرانه در جامعه ایفا می‌کرد، اکنون بیشتر به نهادی اجرایی و تابع تقلیل یافته است. سیطره نگاه‌های مدیریتی صرف و غلبه ملاحظات سیاسی یا اداری، باعث شده است که استادان و دانشجویان از ایفای نقش‌های انتقادی، مشارکتی و اجتماعی فاصله بگیرند. این گسست، یکی از مهم‌ترین تهدیدها برای سرمایه فرهنگی دانشگاه است.

تضعیف اعتماد عمومی به دانشگاه

با تضعیف مرجعیت اخلاقی و علمی دانشگاه و تبدیل آن به نهادی فاقد استقلال کافی، اعتماد عمومی نسبت به آن آسیب دیده است. دانشجویان، خانواده‌ها، و حتی سیاست‌گذاران، نقش دانشگاه در حل مسائل واقعی جامعه را کمتر باور دارند. این شکاف در ادراک عمومی، می‌تواند در درازمدت مشروعیت دانشگاه را به‌عنوان نهاد دانایی‌محور زیر سؤال ببرد.

تشدید پدیده مهاجرت نخبگان

فرهنگ دانشگاهی ناکارآمد، یکی از دلایل اصلی مهاجرت نخبگان است. نبود انگیزه برای پیشرفت علمی، محدودیت در فضای بیان، کم‌توجهی به شایستگی‌های علمی، و عدم حمایت نهادی، موجب شده است که بسیاری از استادان و دانش‌آموختگان ممتاز، چشم‌انداز خود را در بیرون از کشور جست‌وجو کنند. استمرار این روند، آینده علمی کشور را با تهدید جدی مواجه می‌کند.

گسترش بی‌انگیزگی و روزمرّگی دانشگاهی

در نبود فرهنگ انگیزشی و هویت حرفه‌ای نیرومند، بسیاری از اعضای هیئت علمی و دانشجویان، فعالیت‌های دانشگاهی را صرفاً به‌عنوان وظیفه‌ای اداری یا اجبار اجتماعی دنبال می‌کنند. پیامد این وضعیت، کاهش خلاقیت، فرسایش سرمایه انسانی و افت رقابت‌پذیری علمی در مقیاس جهانی است.

مطالعه تطبیقی فرهنگ دانشگاهی در ایران با نمونه‌های بین‌المللی، به‌ویژه نظام آموزش عالی استرالیا بر پایه تحلیل‌های سیلبورن (Selbourne)، نشان می‌دهد که تفاوت‌های بنیادینی در ماهیت، پویایی و جهت‌گیری‌های فرهنگی دانشگاه‌ها وجود دارد. این تفاوت‌ها می‌توانند چراغ راهی برای شناسایی موانع بومی و طراحی سیاست‌های اصلاحی در کشور باشند. در نظام‌هایی مانند استرالیا، فرهنگ دانشگاهی نه‌تنها از فرهنگ ملی و اجتماعی فاصله نمی‌گیرد، بلکه در پیوندی فعال با فرهنگ حرفه‌ای، خانوادگی و ارزش‌های عمومی جامعه، توسعه می‌یابد. این فرهنگ چندلایه و هماهنگ، بستری فراهم می‌کند تا دانشگاه‌ها بتوانند همزمان پایبند به اصول علمی، مسئولیت‌پذیری اجتماعی، و مشارکت سیاسی فعال باشند. در این الگو، احترام به تنوع فکری، استقلال نهادی، و گفت‌وگوی آزاد درون‌دانشگاهی از ستون‌های اصلی فرهنگ علمی محسوب می‌شود.

در مقابل، فرهنگ دانشگاهی در ایران با نوعی شکاف و گسست میان لایه‌های مختلف فرهنگی روبروست. دانشگاه ایرانی اغلب در تعارض میان ارزش‌های بوروکراتیک، فشارهای ایدئولوژیک، و انتظارات اجتماعی گرفتار شده است. این وضعیت، به ضعف انسجام هویتی دانشگاهیان، گریز از مسئولیت اجتماعی، و تنزل اخلاق علمی در برخی سطوح منجر شده است.

به‌ویژه، دانشگاه در ایران نتوانسته است نقشی فعال در بازتعریف هنجارهای علمی-اجتماعی ایفا کند و در عوض بیشتر تابع سیاست‌های اقتضایی، غیرپایدار و بخش‌نامه‌ای باقی مانده است. این در حالی است که در بسیاری از کشورها، دانشگاه خود یکی از موتورهای تحول فرهنگی و اجتماعی به‌شمار می‌رود.

مقایسه تطبیقی همچنین نشان می‌دهد که نهادهای حرفه‌ای میانجی همچون انجمن‌های علمی، اتحادیه‌های صنفی مستقل و شوراهای بین‌رشته‌ای، در فرهنگ دانشگاهی کشورهای پیشرفته، نقش فعالی در انتقال ارزش‌ها، تنظیم روابط، و پویاسازی محیط علمی ایفا می‌کنند. در ایران اما ضعف یا وابستگی این نهادها، موجب تضعیف فضای گفت‌وگو، تقلیل نقش دانشگاهیان به مجری سیاست‌ها، و کاهش تعامل بین جامعه علمی و نهادهای سیاست‌گذار شده است.

اگرچه الگوبرداری از تجربه‌های موفق بین‌المللی ضروری است، اما هرگونه سیاست فرهنگی در دانشگاه‌های ایران باید مبتنی بر شرایط بومی، تاریخچه اجتماعی، و واقعیت‌های نهادی کشور طراحی شود. فهم صحیح نقاط افتراق و اشتراک میان الگوهای جهانی و بومی، نخستین گام برای بازسازی فرهنگ دانشگاهی در ایران است.

 

 پیشنهادهای سیاستی

با عنایت به تحلیل روند تغییرات فرهنگ دانشگاهی در ایران و شناسایی چالش‌های ساختاری و ارزشی آن، مجموعه‌ای از پیشنهادهای سیاستی به‌منظور تقویت و بازسازی این فرهنگ ارائه می‌شود. این پیشنهادها با هدف تقویت انسجام هویتی، استقلال علمی، و کیفیت در آموزش عالی کشور تدوین شده‌اند:

بازنگری در سیاست‌گذاری آموزش عالی

  • پرهیز از گسترش کمی بدون توجه به کیفیت: رشد بی‌رویه مراکز آموزش عالی، بدون تأمین زیرساخت‌های فرهنگی، علمی و انسانی متناسب، سبب فرسایش تدریجی فرهنگ دانشگاهی شده است. ضروری است سیاست‌گذاران از نگاه صرفاً کمّی‌نگر به آموزش عالی فاصله گرفته و شاخص‌های کیفی همچون نوآوری، اخلاق علمی، و اثربخشی اجتماعی را در اولویت قرار دهند.
  • تقویت استقلال دانشگاه‌ها در مدیریت و تصمیم‌گیری: استقلال دانشگاهی، شرط لازم برای شکل‌گیری فرهنگ علمی اصیل است. افزایش اختیارات دانشگاه‌ها در حوزه‌های مالی، جذب اعضای هیئت علمی، و برنامه‌ریزی درسی می‌تواند به تقویت مسئولیت‌پذیری درون‌سازمانی و پویایی فرهنگی منجر شود.

توانمندسازی اعضای هیئت علمی

  • افزایش حمایت‌های مالی و معنوی از استادان: اساتید، اصلی‌ترین حاملان و مولدان فرهنگ دانشگاهی هستند. ارتقاء جایگاه حرفه‌ای آنان از طریق افزایش امنیت شغلی، حمایت‌های پژوهشی، و ایجاد فرصت‌های ارتقاء بین‌المللی، از الزامات بازسازی فرهنگ دانشگاهی است.
  • آموزش مداوم در زمینه اخلاق حرفه‌ای، روش تحقیق و همکاری علمی: توسعه مهارت‌های نرم و اخلاق حرفه‌ای به‌ویژه در زمینه حفظ حقوق مالکیت فکری، پرهیز از تقلب علمی و ترویج مسئولیت‌پذیری اجتماعی، از طریق دوره‌های آموزشی مستمر و کاربردی می‌تواند به تقویت کیفیت تعاملات علمی بینجامد.

تقویت بسترهای نهادی و فرهنگی

  • حمایت از نهادهای صنفی مستقل استادان و دانشجویان: نهادهای صنفی مستقل، فضاهایی برای تقویت مشارکت، انتقاد درون‌زا و گفت‌وگو میان اعضای دانشگاه ایجاد می‌کنند. حمایت از استقلال این نهادها و جلوگیری از مداخله‌های سیاسی و اداری، یکی از راهکارهای کلیدی تقویت زیست فرهنگی دانشگاه‌هاست.
  • ایجاد فضای نقد و گفت‌وگوی آزاد علمی: فرهنگ دانشگاهی بدون فضای آزاد برای پرسشگری، نقد، و مباحثه علمی نمی‌تواند تداوم یابد. سیاست‌گذاران باید با تقویت بسترهای قانونی برای آزادی بیان علمی و ارتقاء تحمل نهادی در برابر دیدگاه‌های مختلف، فضای گفت‌وگو را احیا کنند.
  • طراحی مشوق‌هایی برای همکاری علمی و پژوهش‌های بین‌رشته‌ای: یکی از خلأهای نظام علمی کشور، جزیره‌ای شدن رشته‌ها و ضعف در هم‌افزایی است. تدوین سیاست‌هایی برای حمایت از پژوهش‌های میان‌رشته‌ای و گروهی، به‌ویژه در موضوعات ملی، می‌تواند به غنای معرفتی فرهنگ دانشگاهی بیفزاید.

فرهنگ دانشگاهی به‌مثابه ستون فقرات نظام آموزش عالی، نقشی بنیادین در کیفیت علمی، هویت دانشگاهی و اثربخشی اجتماعی نهاد دانشگاه ایفا می‌کند. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهند که فرهنگ دانشگاهی در ایران طی دهه‌های اخیر، دستخوش دگرگونی‌هایی پیچیده و گاه نگران‌کننده شده است. عواملی چون سیاست‌های کمی‌گرایانه، ضعف در حکمرانی علمی، تحولات ارزشی جامعه، و نفوذ نگاه‌های ابزاری به علم، موجب تضعیف بسیاری از ارزش‌های بنیادین دانشگاهی شده‌اند. در این میان، بازتعریف نسبت دانشگاه با جامعه، تقویت استقلال علمی، ارتقاء اخلاق حرفه‌ای و نهادینه‌سازی فضای گفت‌وگوی انتقادی، نه‌تنها ضرورت‌هایی فرهنگی بلکه پیش‌نیازهایی حیاتی برای توسعه علمی و تمدن‌سازی ایرانی-اسلامی به شمار می‌آیند. ترمیم فرهنگ دانشگاهی بدون مداخله آگاهانه، سیاست‌گذاری هدفمند، و مشارکت فعال ذی‌نفعان دانشگاهی ممکن نخواهد بود. از این‌رو، می‌توان نتیجه گرفت که اصلاح و بازسازی فرهنگ دانشگاهی، باید به عنوان یک اولویت راهبردی در دستور کار نهادهای سیاست‌گذار، مدیران دانشگاهی و کنشگران علمی قرار گیرد.

 

منبع:

نشریه مطالعات آموزشی، سال چهارم، شماره اول، دکتر غلامعلی احمدی، جواد پسندیده، احد دهقان‌زاده