اهمیت شهر هوشمند در آینده شهری ایران
در قرن بیستویکم، مفهوم «شهر هوشمند» دیگر صرفاً به یک روند فناورانه یا پروژه تکنولوژیک محدود نمیشود. این مفهوم بهتدریج جایگاه خود را بهعنوان یکی از ارکان بازتعریف آینده شهرها تثبیت کرده و به ضرورتی بنیادین در تحول حکمرانی شهری، تحقق توسعه پایدار و بازتوزیع عادلانه فرصتها در فضاهای شهری بدل شده است. برای بسیاری از دولتها و شهرهای پیشرو در جهان، هوشمندسازی شهری ابزاری مؤثر برای ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان، بهینهسازی منابع و طراحی نظامهای تصمیمگیری دقیق، سریع و مبتنی بر داده در مقیاس محلی است اما در ایران، بحث شهر هوشمند باید در بستری متفاوت و با نگاهی عمیقتر دنبال شود.
واقعیت آن است که بسیاری از شهرهای کشور با بحرانی ساختاری دستبهگریباناند؛ بحرانی که از دل فرسایش زیرساختها، ناپایداری زیستمحیطی، ناکارآمدی نهادی و گسست اجتماعی سر برآورده و استمرار وضعیت موجود را بهطور جدی به چالش کشیده است. در چنین شرایطی، هوشمندسازی نه یک گزینه نمایشی، بلکه پاسخی اضطراری به انباشت بحرانها و معضلات در نظام شهری ایران است.
اگر در سطح بینالمللی شهر هوشمند بهعنوان مزیت رقابتی و الگویی برای آیندهسازی شهری تلقی میشود، در ایران باید آن را بهمنزله امر حیاتی برای بقا، تحول ساختاری و بهبود سرمایه اجتماعی قلمداد کرد. کلانشهرهای ایران با مجموعهای از بحرانهای پیچیده و درهمتنیده مواجهاند؛ بحرانهایی که نهتنها زندگی روزمره شهری را مختل کرده، بلکه بنیانهای حکمرانی شهری را نیز با چالش مواجه کرده است. کاهش تابآوری زیستمحیطی ناشی از آلودگی هوا، فرسودگی منابع آبی و مدیریت ناپایدار پسماند، در کنار نارسایی جدی در تأمین و توزیع خدمات عمومی، کیفیت زندگی شهروندان را تحتتأثیر قرار داده است. همچنین، شکاف میان مناطق برخوردار و محروم، مانعی اساسی در برابر دسترسی عادلانه به زیرساختهای فناورانه و خدمات هوشمند ایجاد کرده و فقدان سامانههای تصمیمسازی مبتنی بر داده موجب شده است تا سیاستگذاری شهری همچنان درگیر حدس، آزمون و خطا و مداخلات دیرهنگام باقی بماند. این وضعیت نهتنها بهرهوری سیستم شهری را کاهش داده، بلکه مشروعیت نهادی و اعتماد عمومی را نیز به خطر انداخته است.
در چنین بستری، شهر هوشمند برای ایران نه یک مفهوم تجملی، بلکه چارچوبی تحولآفرین برای خروج از بنبست حکمرانی شهری محسوب میشود. این رویکرد با پیوند فناوریهای نوین همچون اینترنت اشیاء، هوش مصنوعی، دادههای باز و زیرساختهای ابری و نیز با بازآفرینی مدلهای حکمرانی، امکان گذار به سمت تصمیمگیری سریع، مشارکت مؤثر شهروندان و تخصیص بهینه و دادهمحور منابع را فراهم میآورد.
در این چارچوب، شهر دیگر تنها یک فضای کالبدی و اجرایی نیست، بلکه به اکوسیستمی دادهمحور، مشارکتپذیر و انعطافپذیر بدل میشود که فناوری را نه هدف، بلکه ابزاری در خدمت ارتقاء زیستپذیری، پاسخگویی نهادی و تابآوری ساختاری قرار میدهد.
هوشمندسازی شهری میتواند نقش مهمی در احیای سرمایه اجتماعی ایفا کند. در وضعیتی که شکاف میان شهروندان و نهادهای مدیریت شهری بهطرزی نگرانکننده در حال گسترش است، ابزارهای شهر هوشمند از سامانههای گزارشگیری مردمی تا داشبوردهای شفافیت و تعامل، این ظرفیت را دارند که ارتباط دوسویه، نظارت عمومی و همافزایی نهادی را تقویت کرده و مشارکت شهروندان را بهبود بخشند. از سوی دیگر، مواجهه با بحرانهای نوظهور مانند تغییرات اقلیمی، مهاجرتهای درونسرزمینی و نابرابری ساختاری در دسترسی به خدمات عمومی، بدون بهرهگیری از دادههای آماری و سامانههای تحلیلپذیر، عملاً ناممکن خواهد بود.
شهر هوشمند در ایران نباید صرفاً بهعنوان یک پروژه فناورانه نگریسته شود، بلکه باید آن را نقطه تلاقی سه روند بنیادین تحول شهری تلقی کرد. گذار دیجیتال که زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی شهر را متحول میکند؛ نوسازی نهادی که در پی بازتعریف ساختار و کارکرد نهادهای مدیریت شهری است و بازتعریف رابطه میان شهر و شهروند که مشارکت، شفافیت و اعتماد متقابل را در بطن حکمرانی شهری بازمیسازد.
در آینده شهری ایران، تنها آن دسته از شهرها زنده خواهند ماند که به جای بسندهکردن به تابآوری سطحی و واکنشهای موقت، توانمندسازی هوشمند، حکمرانی مشارکتی و مدیریت دادهمحور را بهعنوان بنیان برنامهریزی و تصمیمگیری شهری برگزینند. این شهرها، داده را بهمثابه دارایی عمومی تلقی کرده و شهروند را نه یک مصرفکننده منفعل، بلکه کنشگری فعال و سهیم در طراحی، نظارت و ساخت آینده شهری خواهند شناخت.