ایران و رسالت تاریخی پیشگامی در مدیریت محیط زیست خاورمیانه: از مهار ریزگردها تا اصلاح حکمرانی آب
مقدمه
خاورمیانه، منطقه ای که روزگاری مهد تمدن های شکوفا بر کرانه ی رودخانه های پرآب بود، امروز به یکی از حساسترین کانون های بحران های زیست محیطی جهان تبدیل شده است. ایران، با تجربهی دهه ها سوءمدیریت منابع آب، فرونشست زمین، و طوفان های سهمگین ریزگردها، نه تنها یک قربانی که میتواند به نمادی از تحول در مدیریت محیط زیست منطقه بدل شود. این پیشگامی اما، تنها با عبور از راهکارهای مقطعی، بازسازی ساختارهای فرسودهی حکمرانی، و تبدیل تهدیدها به فرصت های دیپلماتیک ممکن خواهد بود.
خاورمیانه در آتش: ایران در قلب بحران
ایران امروز در خط مقدم جنگ نابرابری با تغییرات اقلیمی ایستاده است. خشکشدن دریاچه ها و تالاب ها، فرونشست زمین در دشت ها، و افزایش کانون های ریزگردها تنها بخشی از چهره ی این بحران هستند. اما آنچه این بحران را به فرصتی برای پیشگامی تبدیل میکند، اشتراک دردهاست: ایران با کشورهایی مانند عراق، سوریه، و افغانستان در معرض تهدیدات مشترکی مانند کمآبی، بیابان زایی، و ریزگردها قرار دارد. این جغرافیای مشترک، ایران را در موقعیتی بینظیر قرار میدهد تا با ارائهی الگوهای نوین مدیریتی، همزمان که بحران داخلی را مهار میکند، نقش رهبری در خاورمیانه را نیز برعهده بگیرد.
ریزگردها: زخمی کهنه، درد مشترک
ریزگردها دیگر تنها یک پدیدهی طبیعی نیستند؛ آنها نماد شکست حکمرانی بر منابع طبیعیاند. در ایران، خشکشدن تالاب هورالعظیم، دریاچهی ارومیه، و تالاب جازموریان بهدلیل سدسازیهای بیرویه و سیاستهای نادرست آبی، کانونهای جدیدی از گردوغبار ایجاد کرده است. این ریزگردها که گاه از مرزها نیز عبور میکنند، نهتنها سلامت میلیونها نفر را تهدید میکنند، بلکه به عاملی برای تشدید تنشهای اجتماعی و اقتصادی بدل شدهاند. پیامدهای این پدیده، مرزهای ملی را درمینوردد و ایران را ناگزیر به همکاری با همسایگان برای یافتن راهحلهای جمعی میکند.
حفر چاههای غیرمجاز: نبرد بیپایان با زمین
در کنار سدسازیهای غیراصولی، حفر چاههای غیرمجاز همچون خنجری بر پیکرهی آبهای زیرزمینی ایران فرود آمده است. بیش از نیمی از دشتهای کشور اکنون ممنوعه یا بحرانی اعلام شدهاند، اما صدور غیرکارشناسی مجوزهای کشاورزی و نبود نظارت مؤثر، زمین را به صحنهی نبردی نابرابر تبدیل کرده است. فرونشست زمین در مناطقی مانند اصفهان و کرمان، که از پیامدهای مستقیم برداشت بیرویهی آب است، نهتنها زیرساختهای شهری را نابود میکند، بلکه با کاهش رطوبت خاک، به گسترش کانونهای ریزگردها دامن میزند. این چرخهی معیوب، نشان میدهد که نمیتوان بحران آب و محیطزیست را جدا از یکدیگر تحلیل کرد.
حکمرانی آب: از آشفتگی تا تحول
ریشهی بسیاری از بحرانهای کنونی، در سیستم حکمرانی آشفتهی آب نهفته است. تداخل وظایف نهادهایی مانند وزارت نیرو، سازمان محیطزیست، و وزارت جهاد کشاورزی، فقدان برنامهی یکپارچهی ملی، و نادیده گرفتن ظرفیتهای علمی اندیشکدههای تخصصی، مدیریت منابع آب را به معضلی لاینحل تبدیل کرده است. برای مثال، درحالیکه ایران سالهاست با بحران ریزگردها دستبهگریبان است، هنوز نهاد متولیِ واحدی برای هماهنگی بینالمللی یا اجرای پروژههای فرامرزی وجود ندارد. اینجاست که اندیشکدهها با ارائهی الگوهای نوین حکمرانی، نقش خود را بهعنوان پل ارتباطی بین دولت، جامعهی علمی، و مردم پررنگتر میکنند.
پیشگامی ایران: دیپلماسی سبز یا انزوای زیست محیطی؟
ایران برای تبدیل شدن به پیشگام مدیریت محیطزیست در خاورمیانه، نیازمند خلق «دیپلماسی سبز» است. این دیپلماسی دو وجه دارد:
۱. داخلی: اصلاح قوانین، احیای اکوسیستمها با مشارکت جوامع محلی، و توقف پروژههای مخرب زیستمحیطی.
۲. خارجی: ایجاد اتحادیههای منطقهای برای مقابله با ریزگردها، مدیریت مشترک رودخانههای مرزی، و جلب حمایت مالی نهادهای بینالمللی.
برای نمونه، ایران میتواند با پیشنهاد ایجاد «نیروی واکنش سریع زیستمحیطی خاورمیانه» برای مقابله با طوفانهای گردوغبار، همکاری کشورهایی مانند عراق و کویت را جلب کند. این اقدام نهتنها اعتمادسازی میکند، بلکه ایران را به بازیگری کلیدی در معادلات امنیت غیرنظامی منطقه تبدیل خواهد کرد.
نقش اندیشکدهها: از نظریه تا عمل
اندیشکدههای محیطزیستی در ایران، با وجود محدودیتها، نقشی حیاتی در خروج از بنبستهای سیاستی دارند. این نهادها میتوانند:
با رصد علمی بحرانهایی مانند ریزگردها و حفر چاههای غیرمجاز، دادههای معتبر را در اختیار تصمیمگیران قرار دهند.
با طراحی مدلهای حکمرانی مشارکتی، جوامع محلی را به حافظان منابع آب و خاک تبدیل کنند.
با برگزاری میزگردهای بینالمللی، ایران را به عنوان دغدغهمند اصلی محیطزیست خاورمیانه معرفی نمایند.
مسیر پیشِ رو: انقلاب آبی یا تنش؟
سؤال این است: آیا ایران میتواند پیش از آنکه دیر شود، از تجربهی بحرانهایش به عنوان سکوی پرشی برای پیشگامی استفاده کند؟ پاسخ به این سؤال در گروی چند تحول است:
تبدیل محیطزیست از «حاشیه» به «متن» استراتژیهای امنیت ملی.
توقف حفر چاههای غیرمجاز و سدسازیهای ویرانگر، حتی اگر به معنای بازنگری در پروژههای عظیم اقتصادی باشد.
سرمایهگذاری روی فناوریهای سازگار با محیطزیست، مانند سیستمهای آبیاری هوشمند و انرژیهای تجدیدپذیر.
نتیجه گیری
ایران امروز بر سر دو راهی تاریخی قرار دارد: یا باید به روند تخریب محیطزیست ادامه دهد و شاهد فروپاشی اکوسیستم هایش باشد، یا با جسارت تمام، پرچمدار مدیریت پایدار در خاورمیانه شود. این مسیر، اما، بدون همراهی اندیشکدهها، اصلاح ساختارهای حکمرانی، و پذیرش هزینههای کوتاهمدت برای منافع بلندمدت، غیرممکن است. اگر ایران بتواند «زبان مشترک زیستمحیطی» را به دیپلماسی خود بیفزاید، نهتنها ریزگردها و خشکسالی را مهار خواهد کرد، بلکه نقشهی قدرت در منطقهای را که هر روز بیش از پیش در آتش بحران میسوزد، بازنویسی خواهد نمود.