Image Description

اساس تحول باید بر «ملاحظه عناصر اصلی هویت ملی» قرار داده شود که آرمان‌های اساسی مهمترین آنهاست(مقام معظم رهبری مدظله العالی).

وحید شیرعلی نژاد

ایران و رسالت تاریخی پیشگامی در مدیریت محیط زیست خاورمیانه: از مهار ریزگردها تا اصلاح حکمرانی آب

پیشگامی ایران در مدیریت محیطزیست خاورمیانه، فرصتی است برای تبدیل درد مشترک ریزگردها و خشکسالی به همکاریهای منطقهای و داخلی. این مسیر اما نیازمند آن است که حکمرانی آب از چرخهی تکرار اشتباهات گذشته خارج شود و فریاد زمینهای تشنه، بالاخره شنیده شود. به باور من، ایران تنها در صورتی میتواند الهامبخش منطقه باشد که خود، نخستین شاگرد درسهای سخت محیطزیستیاش شود.

تاریخ:1404/03/03

عکس اطلاعیه

ایران و رسالت تاریخی پیشگامی در مدیریت محیط زیست خاورمیانه: از مهار ریزگردها تا اصلاح حکمرانی آب

 

مقدمه

خاورمیانه، منطقه ای که روزگاری مهد تمدن های شکوفا بر کرانه ی رودخانه های پرآب بود، امروز به یکی از حساسترین کانون های بحران های زیست محیطی جهان تبدیل شده است. ایران، با تجربهی دهه ها سوءمدیریت منابع آب، فرونشست زمین، و طوفان های سهمگین ریزگردها، نه تنها یک قربانی که میتواند به نمادی از تحول در مدیریت محیط زیست منطقه بدل شود. این پیشگامی اما، تنها با عبور از راهکارهای مقطعی، بازسازی ساختارهای فرسودهی حکمرانی، و تبدیل تهدیدها به فرصت های دیپلماتیک ممکن خواهد بود.

 

خاورمیانه در آتش: ایران در قلب بحران

ایران امروز در خط مقدم جنگ نابرابری با تغییرات اقلیمی ایستاده است. خشکشدن دریاچه ها و تالاب ها، فرونشست زمین در دشت ها، و افزایش کانون های ریزگردها تنها بخشی از چهره ی این بحران هستند. اما آنچه این بحران را به فرصتی برای پیشگامی تبدیل میکند، اشتراک دردهاست: ایران با کشورهایی مانند عراق، سوریه، و افغانستان در معرض تهدیدات مشترکی مانند کمآبی، بیابان زایی، و ریزگردها قرار دارد. این جغرافیای مشترک، ایران را در موقعیتی بینظیر قرار میدهد تا با ارائه­ی الگوهای نوین مدیریتی، همزمان که بحران داخلی را مهار می­کند، نقش رهبری در خاورمیانه را نیز برعهده بگیرد.

 

ریزگردها: زخمی کهنه، درد مشترک

ریزگردها دیگر تنها یک پدیده­ی طبیعی نیستند؛ آنها نماد شکست حکمرانی بر منابع طبیعی­اند. در ایران، خشکشدن تالاب هورالعظیم، دریاچه­ی ارومیه، و تالاب جازموریان به­دلیل سدسازی­های بی­رویه و سیاست­های نادرست آبی، کانون­های جدیدی از گردوغبار ایجاد کرده است. این ریزگردها که گاه از مرزها نیز عبور می­کنند، نه­تنها سلامت میلیون­ها نفر را تهدید می­کنند، بلکه به عاملی برای تشدید تنش­های اجتماعی و اقتصادی بدل شده­اند. پیامدهای این پدیده، مرزهای ملی را درمی­نوردد و ایران را ناگزیر به همکاری با همسایگان برای یافتن راه­حلهای جمعی می­کند.

 

حفر چاه­های غیرمجاز: نبرد بیپایان با زمین

در کنار سدسازی­های غیراصولی، حفر چاه­های غیرمجاز همچون خنجری بر پیکرهی آب­های زیرزمینی ایران فرود آمده است. بیش از نیمی از دشت­های کشور اکنون ممنوعه یا بحرانی اعلام شده­اند، اما صدور غیرکارشناسی مجوزهای کشاورزی و نبود نظارت مؤثر، زمین را به صحنه­ی نبردی نابرابر تبدیل کرده است. فرونشست زمین در مناطقی مانند اصفهان و کرمان، که از پیامدهای مستقیم برداشت بیرویه­ی آب است، نه­تنها زیرساخت­های شهری را نابود می­کند، بلکه با کاهش رطوبت خاک، به گسترش کانون­های ریزگردها دامن می­زند. این چرخه­ی معیوب، نشان می­دهد که نمی­توان بحران آب و محیط­زیست را جدا از یکدیگر تحلیل کرد.

 

حکمرانی آب: از آشفتگی تا تحول

ریشه­ی بسیاری از بحران­های کنونی، در سیستم حکمرانی آشفته­ی آب نهفته است. تداخل وظایف نهادهایی مانند وزارت نیرو، سازمان محیط­زیست، و وزارت جهاد کشاورزی، فقدان برنامه­ی یکپارچه­ی ملی، و نادیده گرفتن ظرفیت­های علمی اندیشکده­های تخصصی، مدیریت منابع آب را به معضلی لاینحل تبدیل کرده است. برای مثال، درحالیکه ایران سالهاست با بحران ریزگردها دست­به­گریبان است، هنوز نهاد متولیِ واحدی برای هماهنگی بین­المللی یا اجرای پروژه­های فرامرزی وجود ندارد. اینجاست که اندیشکده­ها با ارائه­ی الگوهای نوین حکمرانی، نقش خود را به­عنوان پل ارتباطی بین دولت، جامعه­ی علمی، و مردم پررنگتر می­کنند.

 

پیشگامی ایران: دیپلماسی سبز یا انزوای زیست­ محیطی؟

ایران برای تبدیل شدن به پیشگام مدیریت محیط­زیست در خاورمیانه، نیازمند خلق «دیپلماسی سبز» است. این دیپلماسی دو وجه دارد:

۱. داخلی: اصلاح قوانین، احیای اکوسیستم­ها با مشارکت جوامع محلی، و توقف پروژه­های مخرب زیست­محیطی.

۲. خارجی: ایجاد اتحادیه­های منطقه­ای برای مقابله با ریزگردها، مدیریت مشترک رودخانه­های مرزی، و جلب حمایت مالی نهادهای بین­المللی.

برای نمونه، ایران می­تواند با پیشنهاد ایجاد «نیروی واکنش سریع زیست­محیطی خاورمیانه» برای مقابله با طوفان­های گردوغبار، همکاری کشورهایی مانند عراق و کویت را جلب کند. این اقدام نه­تنها اعتمادسازی می­کند، بلکه ایران را به بازیگری کلیدی در معادلات امنیت غیرنظامی منطقه تبدیل خواهد کرد.

 

نقش اندیشکده­ها: از نظریه تا عمل

اندیشکده­های محیطزیستی در ایران، با وجود محدودیت­ها، نقشی حیاتی در خروج از بنبست­های سیاستی دارند. این نهادها می­توانند:

 

با رصد علمی بحران­هایی مانند ریزگردها و حفر چاه­های غیرمجاز، داده­های معتبر را در اختیار تصمیم­گیران قرار دهند.

با طراحی مدلهای حکمرانی مشارکتی، جوامع محلی را به حافظان منابع آب و خاک تبدیل کنند.

با برگزاری میزگردهای بین­المللی، ایران را به عنوان دغدغه­مند اصلی محیطزیست خاورمیانه معرفی نمایند.

 

مسیر پیشِ رو: انقلاب آبی یا تنش؟

سؤال این است: آیا ایران می­تواند پیش از آنکه دیر شود، از تجربه­ی بحران­هایش به عنوان سکوی پرشی برای پیشگامی استفاده کند؟ پاسخ به این سؤال در گروی چند تحول است:

تبدیل محیطزیست از «حاشیه» به «متن» استراتژیهای امنیت ملی.

توقف حفر چاه­های غیرمجاز و سدسازی­های ویرانگر، حتی اگر به معنای بازنگری در پروژه­های عظیم اقتصادی باشد.

سرمایه­گذاری روی فناوری­های سازگار با محیط­زیست، مانند سیستم­های آبیاری هوشمند و انرژی­های تجدیدپذیر.

 

نتیجه گیری

ایران امروز بر سر دو راهی تاریخی قرار دارد: یا باید به روند تخریب محیط­زیست ادامه دهد و شاهد فروپاشی اکوسیستم هایش باشد، یا با جسارت تمام، پرچم­دار مدیریت پایدار در خاورمیانه شود. این مسیر، اما، بدون همراهی اندیشکده­ها، اصلاح ساختارهای حکمرانی، و پذیرش هزینه­های کوتاه­مدت برای منافع بلندمدت، غیرممکن است. اگر ایران بتواند «زبان مشترک زیست­محیطی» را به دیپلماسی خود بیفزاید، نه­تنها ریزگردها و خشک­سالی را مهار خواهد کرد، بلکه نقشه­ی قدرت در منطقه­ای را که هر روز بیش از پیش در آتش بحران می­سوزد، بازنویسی خواهد نمود.

 

وحید شیرعلی نژاد